سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

آسمون زندگی مامانی و بابایی

کاغذ دیواریشو نگاه کن

سلام بابایی شیطون ورجه ووورجه کن بابا  پسر گلم قرار بود اطاق خوشگلت رو یا رنگ کنیم یا کاغذ دیواری  بالاخره بعد کلی گشت و گذار به این نتیجه رسیدیم که کاغذش کنیم   بابایی کلی دنبال طرح گشتیم تا یک طرح خوشگل برات پیدا کردیم عزیزم بعد یک عالمه گشت و گذار و زحمت  زیر سازی اطاق برای کاغذ کردن ،  کاغذ دیواری اطاقت دیروز تموم شد هوراااااااااااااااااا گل پسر مبارکهههههههههههههه قشنگهههههههههههههههه        ...
16 مهر 1390

تاسیانه

سلام عزیز دل مامانی  خوبی پسرم ؟  تو دل مامانی بهت خوش میگذره ؟ فکر کنم دیگه کمک کم داره جات تنگ میشه ها؟  لابد کمتر تو دلم جا واسه شیطونی کردن داری ؟    دیشب مادرجون و خاله ها اومده بودن خونمون . بنده خدا ها کلی زحمت کشیده بودن واسه گل پسری تاسیانه آورده بودن . من از طرف خودم و شما ازشون تشکر میکنم که اینقدر هوامونو دارند.  چند روزیه که بالای دلم اندازه یه دایره کوچیک درد میکنه . مادرجون میگه این جای کله فسقلی توئه. قربونت برم من عزیزم با اون کله کوچیکت. یهو هوس نکنی هد بزنی پسرم. اونوقت دل من فکر کنم بترکه.  بابایی هم این چند وقت دستش به اتاق شما بند بوده تا حسابی خوشگ...
13 مهر 1390

هفته بیست و هفتم

سلام پسری  خوبی مامانی ؟ مسافرت خوش گذشت ؟  به من که حسابی فاز داد بعد از کلی وقت یه آب و هوایی عوض کردم . حسابی بارون خوردیماااا. مامانی دعا کن اینجا هم بارون بیاد که زاینده رود باز دوباره پر از آب بشه . خوب دیگه وارد هفته بیست و هفتم شدیم و تو دیگه واسه خودت آقایی شدی . قربون پسر خودم بشم من که اینقدر فهمیده است و حسابی فکر میکنه . مامانی فدای سکسکه های کوچولوی شما بشه پسرکم.    چقدر زود گذشت . یه چیزی حدود 12 هفته دیگه بیشتر  به اومدن شما نمونده. منم حسابی خوشحالم .  مواظب خودت باش عسلکم  ...
10 مهر 1390

هفته بیست و پنجم

سلام کوچولوی من  خوبی جیگرم ؟    قربون شکل شما ما بریم که روز به روز بزرگتر و شیطونتر میشی عزییییییزم   قربون موهات بشم که حالا هم رنگ گرفته هم حالت فسقلیییییییییییییییی  امروز با باباییت رفتیم آزمایشگاه و بالاخره آزمایش های سه ماهه دوم بارداری رو دادم. دعا کن مشکلی نباشه تا بتونیم اول مهر با همدیگه بریم مسافرت   جیییییییییییییییییییگر طلای من دیروز واست یه کتاب لالایی های کودکانه (پسرانه )خریدم و کلی واست لالایی خوندم.  مواظب خودت باش پسرک مهربون مامانی        ...
30 شهريور 1390

مبارک تخت و کمدت باشه عسلم

سلام گل پسری    قربونت بشم من. دیروز بابایی رفت تخت و کمدت رو آورد . خیلی خوشگله . مبارکت باشه نفس مامان.  میذاری منم بیام توش بخوابم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دردت به سرم من و باباییت که خیلی ذوق کردیم . خداکنه تو هم که میای ازش خوشت بیاد .  دایی سعید امروز حسابی جات خالیه واسه کمک . آخه هنوز کمدهاش توی پارکینگه . چند نفر کمک میخوایم سرشو بگیرن یه کم بدباره.  دووووووووووووووووووست دارم هوارتا  ...
29 شهريور 1390

نازنین پسر

سلام پسر گلم  خوبی نازنینم ؟ دیشب با باباییت رفتیم دکتر به امید اینکه ببینیمت آخه دفعه قبل خانوم دکتر گفته بود اینبار میخواد سونو کنه و منو بابایی هم با کلی ذوق رفتیم که تو رو ببینیم . ولی خانوم دکتر گفت حالت خیلی خوبه و نیازی به سونوگرافی نیست . یه کم تو ذوقمون خورد که نشد ولی همین که تو صحیح و سالمی خدا رو شکر .  منم همه چیزم نرمال بود و پییییییییییییییییش به سوی مسافرت .  راستی قراره فردا پس فردا هم تخت و کمدت رو بیارن . مامانی خیلی سرم شلوغه . اصلا نمیدونم باید از کجا شروع کنم .میخوام قبل از چیدن وسایلت اتاقو خونه تکونی کنم .   کاغذ دیواری ، پرده واااااااااای چقدر سرم شلوغه . تازه واسه ف...
27 شهريور 1390

حرف های درگوشی پدر و پسر

سلام آقا پسر بابا قربونت برم که روز به روز داری بزرگ تر میشی محکم تر ورجه وورجه میکنی مامانت میگه موهای سرت ام دیگه در اومده بابایی حواست رو جم کن موهای سرت به خودم بره که کچل از آب در نیای بابا یی نور افکن نشیا !!!!!!!! سر به سرت گذاشتم بابا هر چی باشی عزیز دل بابایی مواظب خودت باش دوست دارم یه عالمه ...
24 شهريور 1390

هفته بیست و چهارم

سلام عزیز دل مامانی  قربونت بشم که روز به روز داری بزرگتر میشی .   گلکم چند وقتیه واست چیزی ننوشتم . آخه سرما خوردم و حالم اصلا خوب نبود .  اما دیگه امروز دلم واست پرپر میزد . چند روز پیش رفتیم واست کلی اسباب بازی های رنگاورنگ خریدیم. تو هم که عین مامانت عشق خرید داری کلی اون روز تو دلم ورجه وورجه کردی. قربونت بشم جیگرطلای من.  سرویس کالسکه ات رو خریدیم تخت و کمدت هم قراره تا بیست و پنجم بیاد. گل پسرم من دوست ندارم عکساشو تو وبلاگت بذارم. انشااله خودت میای میبینی.  خوب من برم یه کم استراحت کنم . تو هم حسابی مواظب خودت باشیا  هزارتا بووووووووووووووووووس   ...
14 شهريور 1390

هفته بیست و سوم

سلااااااااااااااام عزیز دلم  خوبی مامان ؟ بهت خوش میگذره مرد کوچک من ؟ عزیز دلمی تو که چند روزه به صدای مامانت حساس شدی و وقتی من حرف میزنم شروع میکنی به خودنمایی . بلا از حالا که نمیخوای بگی هیس همه توجه تون به من باشه  ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو الان حدودا سی سانت قد و نیم کیلو وزن داری کم کم داری واسه خودت مردی می شی ها !   چند روز پیش رفتیم دکتر تا ازش اجازه بگیریم واسه اول مهر تو رو ببریم مشهد . با کلی شرط و شروط دکتر موافقت کرد اما هنوز یه همسفری پیدا نکردیم  تو دعا کن یکی پیدا بشه با ما بیاد تا من تو مسافرت خیالم راحتتر باشه .  دوست دارم جیگرکم مراقب خودت باش . ...
6 شهريور 1390