تاخیرنامه
سلام پسر طلایی
یه مدت نتونستم بیام وبتو آپ کنم . ماشالا از بس که شیطونی واسه آدم انرژی نمیمونه. خوب جونم واست بگه که خیلی تغییرات بزرگی داشتی این مدت من جمله اینکه دیگه خودت یاد گرفتی سوار دوچرخه بزرگه بشی و تا حدودی پا بزنی. دیگه اینکه خودت کفشاتو پا میکنی و درمیاری .توی پارک هم که دیگه مستقل شدی و خودت به راحتی از پله ها میری بالا و از سرسره میای پایین البته نه اون سرسره کوتاه ها همیشه دنبال سرسره های تونلی و مارپیچی هستی .
والبته هر چی از روی اپن یا کابینتها میخوای خودت میری صندلیو کشون کشون میبری و میری روش و...
از بلبل زبونیات هم که هر چی بگم کم گفتم . متاسفانه حضور ذهن ندارم آهان یادم افتاد یکی از تیشرتای بچگیات رو دستمال آشپزخونه کردم تا اومدم باهاش ماشین لباسشویی رو پاک کنم گفتی با لباس من پاک نکن عزیزم کثیف میشه .
پریشبم با باباییت بردیمت خانه کنتاکی و یه خانمی روی صورتت عکس یه پیشی کشید تو هم که قرتی نشستی و بعدشم ازمون پرسیدی خوشگل شدم؟ اینقدر هم بلبل زبونی کردی که خانمه واسط ضعف کرد. خلاصه که واسه خودت آقایی شدی. انشاله دفعه بعدی واست عکساتو میذارم بوس بای