سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

آسمون زندگی مامانی و بابایی

هفته سی و هشتم

سلام عزییییییییییزکم   خوبی مامانی ؟ فدات بشم من پسر طلا .  اگه بدونی چقدر دلم واست تنگ شده ، دیشب از فکرت تا ساعت دو و نیم خوابم نمیبرد. وای که چقدر دوست داشتم اینجا بودی .  تو هم که روز به روز داری شیطونتر و بلاتر میشی .   فدای اون انگشتای کوچولوت بشم که میچسبونی به دلم و وقتی باهاشون بازی میکنم کلی خوشحالی میکنی و بدون اینکه دستتو برداری همه جای بدنتو واسم تکون میدی.  دیگه واقعا تحمل دوریت برام سخت شده . باباییت هم بی طاقت تر از من. آخر هفته نوبت دکتر داریم قصد داشتیم امروز بریم ولی امشب ماه گرفتگیه و به صلاح نیست از خونه بریم بیرون. دعا کن این دلای...
19 آذر 1390

هفته سی و هفتم

سلام گل پسرم ، قند عسلم  خوبی مامان جان ؟ دماغت چاقه ؟ بالاخره رسیدیم به هفته سی و هفتم و پسملی من الان دیگه میتونه  تو دنیای خارج از دل مامانی به تنهایی گلیمشو از آب بکشه بیرون.  قربونت برم که اینقدر بزرگ شدی و لگدهات هم حسابی مردونه شده .  امروز صبح زود با بابایی رفتیم روضه و تو حسابی از خجالت همه در اومدی کلی لگد زدی. فکر کنم خیلی خوشت اومده بود ولی چه کنم مامانی که اصلا قادر به نشستن نیستم و زود کمرم درد میگیره. انشاله سال دیگه همشو میبرمت که حسابی کیف کنی.  راستی امروز بالاخره کارهای مربوط به بند نافت رو انجام دادیم و از هول این یه کار هم در اومدیم.  حالا فقط باید بشینیم منتظر آ...
17 آذر 1390

هفته سی و ششم

سلام عشق مامان  خوبی پسر گلم ؟ بهت خوش میگذره ؟  عزیز دلمی که گاهی وقتا اینقدر شیطون میشی .  وای وای وای وقتی فکر میکنم یک ماه دیگه این موقع تو بغلمی دلم یهو هوری میریزه پایین.  عزیزکم حسابی این مدت تو دل مامانی غذا بخور و وزن بگیر و توپول و موپول بپر تو بغلمون .  عشقمی گل پسری . دیروز خال مرضی یه جفت جوراب واست خریده بود اینقدر بانمک بود کلی دلم واست ضعف رفت .  فدات بشم پسر گلی  و اما تغییرات پسرناز در هفته سی و ششم :   وزن كودك شما هر روز زياد مي شود، تقريبا روزي 30 گرم. وزن او حدود 2700 گرم است و حدود 48.2 سانتي متر طول دارد. موهاي كرك مانند او و همين ط...
6 آذر 1390

کشتی گیر بابا

سلاااااااااااااام بابا چیزی دیگه به اومدنت تو این دنیا نمونده آقا پسر برای دیدنت بابایی خیلییییییییی بی طاقت شده آخه هر وقت از سر کار بر میگردم تا دست میزارم رو دل مامان و صدات میکنم توپ توپ توپ جواب میدی بعضی وقت ام کشتی میگیری بابا اونم چه کشتی ای   دل مامان رو درد میاری مواظب دل مامان باش پسر جان         مواظب خودت ام باش پسر جان واسه اومدنت روز شماری میکنم  دوست دارم پسرررررررررررررررررررررر بابا ...
4 آذر 1390

هفته سی و پنجم

سلام گل پسرم  وااااااااااااااااااااااای که دیگه افتادیم به روز شماری برای اومدن شما . اگه بدونی چه حسی دارم .    اگه بدونی چقدر دلم واست تنگ شده ! اگه بدونی چقدر دلواپسم واست . پسر گلم چند روز پیش رفتیم دکتر ، اما خانوم دکتر گفت اصلا وزن اضافه نکردی منم حسابی نگرانت شدم مضاف بر اینکه خانم دکتر رفت مسافرت تا بعد از عاشورا تاسوعا . مامانی خیلی دلم واست شور میزنه آخه دو روزه حرکتات کم شده باز دیشب یه خودی نشون دادی اما الان حسابی نگرانتم از صبح تا حالا اصلا تکون نخوردی .   تو رو خدا مراقب خودت باش و نذار من تو این مدت حرص بخورم. آفرین پسر حرف گوش کن من .  تغییر و تحولات پسر گلم در هفته سی ...
28 آبان 1390

عید غدیر خم یادگار جاودانه عشق ما

سلام گل پسرم خوبی مامان جان ؟ عیدت مبارک پسر گلم . امروز عید غدیر خم است و علاوه بر این که روز بزرگیه برای ما تداعی کننده اولین روز آشنایی مونه . عشق من و باباییت 7 سال پیش در چنین روزی آغاز شد. عزیز دلم تو حاصل این عشقی و برامون خیلی عزیزی. گل پسرم این روزا حسابی شیطون شدی و خودتو حسابی واسمون لوس میکنی.     دوست دارم هواااااااااااااااااااارتا  ...
24 آبان 1390

هفته سی و چهارم

سلام ووروجک مامان  خوبی پسرم ؟ خوش میگذره ؟ دیگه کم کم داره جات تو دل مامانی حسابی تنگ میشه ها !!! مگه نه ؟     عزیز دلم دیشب باباییت بعد از مدتها واسمون پفک خرید و ما نوش جان کردیم. اما یه اتفاقی افتاد!!!! پفک باعث شد بعضی ها (نکنه فکر کنی منظورم تویی ها  ) دچار بیش فعالی بشن .      مامانی آخه میگن اینجور تنقلات بچه ها رو بیش فعال میکنه ، اما نه اینقدر زود یه کم جنبه داشته باش .  فدای دست و پاهای کوچولوت بشم که خواب دیشب منو باهاشون میگرفتی. عزیزمییییییییییییییییییی پسر طلا . و اما تغییر و تحولات شما در هفته سی چهارم :   وزن كود...
21 آبان 1390

هفته سی و سوم شما و جاری شدن آب در زاینده رود

سلام پسر گلم  خوبی مامانم ؟  عیدت مبارک (البته با یه روز تاخیر   ) آخه دیروز از صبح خیلی زود خونه مادرجون بودیم تااااااااا شب و من نتونستم بیام وبلاگتو به روز کنم. حسابی بهمون خوش گذشت .  عزیز دلم بالاخره بعد از مدتها آب زاینده رود باز شد و شهرمون روح گرفت . امروز با بابایی رفتیم کنار رودخونه و حسابی از صدای شر شر  آب لذت بردیم.   فقط حیف که هوا حسابی سرد بود .  مامانی تو که اینقدر پاکی و هنوز به گناه های این دنیا آلوده نشدی دعا کن همیشه این نعمت رو کنارمون داشته باشیم. و اما تغییرات گل پسر بلا توی هفته سی و سوم :  در اين هفته وزن كودك شما كمي بيشتر از...
17 آبان 1390

هفته سی و دوم

سلام جیگر طلایی  خوبی مامانی ؟ خوش میگذره ؟  پریشب با هم رفتیم دکتر. این بار حسابی سورپرایز شدیم . آخه پشت در مطب نوشته بودند ورود آقایان ممنوع!!!!!!!!!!!!!!!  آخی بیچاره بابایی کلی تو ذوقش خورد و حسابی هم معطل شد . ولی خانوم دکتر از وضعیت شما خیلی راضی بود تازه گفت توی هفته سی و دوم هستی و منم کلی خوشحال شدم بین 7 تا 8 هفته دیگه میای پیشمون عسل ماماااااااااااااااان.   خلاصه منم این هفته دوباره باید از تغییر و تحولات شما بنویسم . هفته سی و دوم :  احتمالا اكنون وزن كودك شما حدود 1800 گرم و طول او هم حدود 43.2 سانتي متر است و بيشتر فضاي رحم شما را به خودش اختصاص داده...
12 آبان 1390

هفته سی و یکم

سلاااااااااااااااااااااام پسلم قند عسلم  خوبی مامانی ؟ شیطون شدی حسابی ها!!!!!!!!!!!! دیگه کم کم داری نشون میدی یه پسلی   عزیزکم این هفته ای که گذشت شما کلی تو دل مامانی ورجه وورجه کردی . تازه به صدای باباییت هم واکنش نشون میدادی و شبها که از سر کار میومد کلی سر به سرش میذاشتی !   فدای تو بشم که این قدر باهوش شدی عزیز دلم.   از این که یه جایی از بدنت رو یه وقتایی چنان فشار میدی تو دلم ، قند تو دلم آب میشه دلم میخواد بگیرمش و ولش نکنم  و کلی بوسش کنم .  و اما تغییرات جنابعالی توی این هفته :  (مامانی داریم کم کم به اومدنت خیلی نزدیک میشیم هااااااااا )  در اين هف...
7 آبان 1390