قهر کردنت هم شیرینه
سلام قربونت برم من شیطون بلای ناز نازی
آخه کی به تو میگه اینقدر شیرین بشی ؟ آخرش یه روز درسته قورتت میدم بری همونجایی که بودی.
دیروز یادم نیست چی رو ازت گرفتم که قهر کردی و لب ورچیدی ، چنان پشت چشمی هم نازک کردی که بیا و ببین . آخه نمیگی من ضعف میکنم با اینکارات. اصلا از این به بعد هر چی تو دستت بود میگیرم تا تو هی قهر کنی و منم ضعف .
از این موضوع که بگذریم دیروز مادرجونی بهت گفت سپهر تلویزیونو روشن کن تو هم هر دو تا کنترل و برداشتی و به سمت تلویزیون گرفتی و دکمه هاشو فشار دادی و البته موفق شدی. آفرین جوجه !
یع یع کردن هم یاد گرفتی . هر چیزی که میخوای با اون انگشت ظریف و کوچولوت اشاره میکنی و میگی اونننا !
اینقدر بامزه و بااحتیاط از پله ها (حتی یه لبه خیلی کم ارتفاع ) بالا و پایین میری که همه رو به خنده میندازی.
حافظه هم که در حد تیم ملی !!کافیه یه چیزیو تو اتاق بخوای و من در رو ببندم اگه چندین ساعت بگذره بازم به محض باز شدن اون در تو دقیقا میری به سمت همون چیزی که قبلا میخواستی .
تنها موضوع غم انگیز اینه که نمیدونم چرا اگزمات هنوز خوب نشده و دکتر دستور داد دوباره دوز شربتت رو زیاد کنم ! تازه پات هم به شدت سوخته و هر پمادی میزنم فایده نداره
عاااااااااااااااشقتم پسر حرف گوش کن من