سال نو مبارک پسر گلم
سلام عشقم
عیدت مبارک ، امسال عیدمون حال و هواش با سالهای دیگه فرق میکرد . آخه یه جوجوی شیطون و خواستنی داشتیم که قلبمون رو مملو از عشق کرده.
جوجه من این مدت حسابی بهت خوش گذشته . چند روزی هست که بابایی سرکار نرفته و تو صبحا با دیدنش شروع به بابایی بابایی گفتن میکنی و خوشحالی که تنها نیستی.
از احوالات این مدتت بگم که حسابی شیطون شدی . شب چهار شنبه سوری کلی ذوق کرده بودی از بغل دایی محمدت بغل هیچ کس نمیرفتی . آخه با دایی از روی آتیش میپریدی و قاه قاه میخندیدی . هر کس هم به زور میگرفتت اینقدر آتیشو بهش نشون میدادی که مجبور میشدن از روش بپرند . خنده های تو اون شب لذت رو به من تموم کرد. روز سال تحویل هم کلی شیطونی کردی و صاف سر ساعت دو خوابیدی . خوب سال تحویل هم که ساعت 2.30 بود.هر چند من و باباییت با آرامش سر سفره نشستیم اما جای خالیت خیلی محسوس بود.
این چند روز هم که امان امان از دست شیطونیات . کلی با فاطمه جونی و دایی سعید بازی کردی.منتهی ماماَن یه کم در حق من و باباییت کم لطفی میکنی و دیگه تحویلمون نمیگیری . یه وقتایی دلم میگیره که حتی نمیخوای بیای بغلم. دیروز بهت میگم سپهر میخوای بری پیش امیر میدوی میری دم در و مهلت نمیدی بابایی لباساشو عوض کنه .ای بی جنبه
پی نوشت :
جوجوی مامان قربون اون زبون شیرینت برم الهی . از کلماتی که جدید یاد گرفتی نگفتم !
گل ، ماهی ، سعید ، صدف ، امیر ، خاله ، دایی ، سی دی ، آبپاش
عزیز دلم هر کلمه ای رو که نتونی تلفظ کنی اولش رو میگی یا ادای اونو در میاری