اولین مسافرت رسمی سپهر جان
سلام جیگر طلا
امروز بالاخره فرصت کردم اولین سفرنامه ات رو واست بنویسم . از بس که شیطونی میکنی جرات نمیکنم تا بیداری بیام سراغ کامپیوتر.
جوجه من ،جمعه گذشته من و شما و بابایی به همراه خاله زری عازم کیش شدیم .اولین شیطنتت تو فرودگاه اصفهان منجر به بریدگی لب پایینت شد .آخه اصرار ، اصرار که باید روی لبه های بلند پشت شیشه بشینی. تو هواپیما هم نیم ساعت اول نشستی اما نیم ساعت دوم کلافه شدی بقیه مسافران رو هم با گریه هات کلافه کردی.
و اما قسمت شیرینش لب دریا بود که جنابعالی یه دل سیر از آب بازی در اوردی و کلی ذوق کردی. جوجه من صبح ها خیلی عالی بودی اما بعداز ظهرها نمیدونم چرا اینقدر نق میزدی؟ شاید مال دندونات بود آخه آسیاب های پایینت تو تاولند.
خلاصه مامان جان این چند روز تا خوابت نمیگرفت حاضر نبودی از بغل خاله زری بغل من و باباییت بیای! ای آدم فروش !
راستی دل خوشی هم از بازار نداشتی. جاهایی که بهت خوش میگذشت همون لب دریا بود. چند تا از عکسات رو چاشنی این سفرنامه ات میکنم .هر چند که خیلی از جزییاتش ننوشتم .