سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

آسمون زندگی مامانی و بابایی

بلا شدی

1392/2/24 13:39
نویسنده : مامان طلا
181 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قربونت برم عزیز دلم .

اینقدر بانمک و خواستنی شدی که یه وقتایی دلم میخواد یه گاز محکم ازت بگیرم . مثل همون گازها که خودت از من میگیری هااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!نیشخند

جمعه شب با خاله اینا رفته بودیم ناژوون . کلی با تعجب به آتیش هایی که دیگران روشن کرده بودن نگاه میکردی و میگفتی آتیش. اما وقتی خودمون واسه بلال ها آتیش روشن کردیم چنان هیجان زده میگفتی آتیییییییییییییششششششششش وااااااااااااااااااای وااااااااااااااااااای آتیییییییییش . افتو اون وای رو از کی یاد گرفتی فسقلم .ربز

وقتایی که لالایی داری میای میگی مامان لالا و با ذوق میدویی میری پشت در اتاق خواب تا بیام می می بهت بدم اولش میپری توی تشکت بعد یادت میفته پتو روت نیست پا میشی پتو رو هم میکشی روت .خمیازه بد نگذره !!!!!!!!!!!!!! متفکرشبها هم همین کارو میکنی بهت میگم سپهر بریم پیش بابایی لالا کن پتو تو من میارم بالشتو خودت سریع برمیداری میاری تو سالن و به بابایی میگی لالا.لبخند

دو تا کتاب حیوانات و وسایل نقلیه رو کامل یاد گرفتی . آفرین پسر باهوش من.تشویق

چند روز پیش پی پی کردی دستمال خشک کنت رو آوردی میگی مامان بش (یعنی بشور).خجالت

کلمات جدیدی که یاد گرفتی بیشتر افعالند. : بش(بشور )، بیشین، ببین ، افتاد، نیست ، و........(دیگه یادم نمیادچشمک)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

دایی سعید
24 اردیبهشت 92 23:33
دو روز من نیستما، ببین با چه سرعتی داره رشد می‌کنه.


حالا هی بگو معلوم نیست کی بیام!!!!!!!!!!!!
خاله مرضی
29 اردیبهشت 92 10:13
خاله قربون تو و اون دایره لغاتت بشم که هر روز بیشتر از دیروز.
خاله مرضی
7 خرداد 92 11:48
چرا به روزش نمی کنییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی


وقت نکردم به جاش نویسنده ات کردم ببینم خاله ش چه گلی به سر این وب میزنه