پسرک باهوش من
سلام عزیز دلم . قربونت برم الهی که روز به روز به دامنه لغاتت اضافه میشه جوجه خواستنی من.
از کلماتی که یاد گرفتی تاب بازی (کم کم داری کلمات دوبخشی رو میگی ) شیرینی ، خرگوش ، دستشویی، فرشته ، دماغ ، ابرو، چشم و گوش و سر ، راضی ، عمه ،یخچال
چند روز پیش رفتی سر کشوی لباس ها و دامنی رو که فاطمه (حدود یکسال پیش) خونمون پوشیده بود برداشتی میگی فا ، فا . آخه تیززززززززززززززززززززهوش چه جوری هنوز یادته تو اون موقع ها نی نی بودی.
تازگی میری سر کشوی لوازم تحریر و میدونی که من بیام دعوات میکنم . تا چشمت میفته به من شروع میکنی به زیر زیرکی خندیدن و تا من خنده ام نگیره ول نمیکنی (منم که نیشم شل).
سبد پارک رو شستم گذاشتم کنار آشپزخونه خشک بشه میبینم رفتی هلش دادی کنار کابینتها و ایستادی روش و رفتی سراغ فلفل ها دیر رسیده بودم احتمالا جیغ ات دراومده بود . معنی مالک بودن رو فهمیدی و هر اسباب بازی که مسیح برمیداره ازش میگیری میگی منه (اینم از دست گل های مادرجوونته ) .
البته واسه خوراکی هات خیلی سخاوت مندی و از تو دهنتم که شده در میاری تعارف بقیه میکنی .