عفونت لعنتی
سلام پسرطلایی
قربونت برم عسلم . کاش من جای تو مریض میشدم دیگه طاقت ندارم اینقدر زجر بکشی ؟ دوماه و اندیه که دارم فقط بهت انتی بیوتیک میدم اما عفونت لعنتی تو گوشت چسبیده و جا خوش کرده آقای دکتر امروز باز دو دوره آنتی بیوتیک قویتر تجویز کرد اما گفت صد در صد نیاز به عمل vt داره. خیلی ساده است تو اینترنت فیلمشو دیدم . اما تو هنوز خیلی کوچولویی . این هم از ضد حال امروزمون . بمیرم واست بهت قول دادم ببرمت دکتر بعدش واست بستنی بخرم اما دکترت اجازه نداد. کوچولوی نازنازی من. زود خوب شو تا واست فریزرمونو غرق بستنی کنم. جوجه طلا مامانی عاشقته اگه میتونستم جور مریضی هاتو خودم میکشیدم اما چه کنم که حتما در این هم قسمتیه و الله اعلم .
عزیز دلم روز به روز شیرین زبون تر میشی و البته مستقل تر . چند روز پیش واسه مراسم چهلم بابا بزرگ گذاشتمت خونه دایی مجید با اینکه خواب بودی وقتی بیدار شده بودی سراغ منو نگرفته بودی و کلی اونجا بهت خوش گذشته بود. چند تا سی دی (خودت میگی سی دیل) هم از وسایل مسیح برداشتی اوردی بهش میگی برنامه کودکه . مسیح هم بهت گفت آره ببر واسه خودت تو هم بردی گذاشتی تو کیفت میخورمت که اینقدر باهوشی تو. فقط یه معضل سرگرمی داریم که عاشق برنامه عمو پورنگ و خاله شادونه ای و هر روز از من میخوای واست بگذارم تا تماشا کنی خداییش دوست ندارم از حالا معتاد تلویزیون بشی ها ! هر چند در این اثنا من هم یه کم وقت پیدا میکنم به کارای شخصی ام برسم.
واسه حسن ختام یه عکس توپ واست میذارم که کار دست خاله مرضیه .