و تو فردا می آیی !!!!!!!!
سلام عزیز دلم .
خوبی پسرم ؟ دیگه لحظات آخر با هم بودنمونه و یه بغض سنگین راه گلوم رو بسته . دیگه فردا تو دل مامانی نیستی و نمیدونم چرا از حالا من اینقدر دلم گرفته . گلکم خانم دکتر گفت دیگه به صلاح نیست شما بیشتر از این بمونی مثل این که یه چیزی سد راه اومدنت شده ! یه چیزی که منم ازش خبر ندارم .
مامانی خیلی دوست داشتم اولین کسی باشم که می بینمت . خیلی دوست داشتم زمانی که قدم به این دنیا میذاری و وحشت سرتا پای وجود کوچیکت رو میگیره بغلت کنم تا آرامش بگیری . ولی نشد . خواست خدا این نبود .
پسرم قوی باش ! من و باباییت همیشه و همه جا در کنارت خواهیم بود.
دوستت دارم به وسعت دنیایی که خیلی بزرگتر از اینجاست .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی