صبر کن بذار منم بهت برسم............
سلام گل پسرم ، قند عسلم
این که تازگی این قدر میام سراغ وبلاگت به خاطر رشد سریع جنابعالی چه از نظر فیزیکی و چه از نظر فکری است.
تا من میام بنویسم پسرم غلت میزنه ، شما شروع به سینه خیز رفتن میکنی . میخواستم بیام بنویسم تازگی ها تو روروئکت تند تند پا میزنی بعدش هم پاتو بالا میگیری تا خودش بره ، شروع کردی به وایسادن تو روروئکت و قدم زدن رو فرش ها و کنجکاوی های آقا پسری (که البته امروز مجبور شدیم شیشه ی روی میزها رو هم جمع کنیم).
یه سری لغات رو هم جسته گریخته و البته بسیار واضح میگی مثلا مامان. امروز اومدم بهت آب بدم که تو گریه هات آب رو شنیدم .
صبح که از خواب بیدار شدی من نبودم و شما یه نیم ساعتی رو با بابایی مشغول بودی وقتی اومدم دهنت رو گذاشتی رو گونه ام .انگاری میخواستی بوسم کنی ، حتی الانم که دارم اینا رو واست مینویسم ذوق مرگ کارات شدم. جوجه از کجا میفهمی دستای کوچولوت رو باید بگذاری رو کیبورد؟
چنان امروز ماشین لباسشویی رو با دقت نگاه میکردی که باباییت دلش واست ضعف رفت شروع کرد به فیلم گرفتن.
حالا خودت بگو حق ندارم گازت بگیرم؟؟؟
عااااااااااااااااااااشقتم جوجه طلایی