سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

آسمون زندگی مامانی و بابایی

و اما .....

1391/5/5 13:56
نویسنده : مامان طلا
207 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرم سلامماچ

چند وقتی بود که نرسیده بودم وبلاگت رو آپدیت کنم . این هفته یکی از شلوغ ترین هفته های زندگیم بود . یه کم ناخوش احوال بودم اب که البته بخیر گذشت و از اینکه اینقدر پسر آقایی بودی و بیمارستانو رو سرت نذاشتی و کلی واسه خاله جونی و مادرجوونی خودت رو لوس کردی کمال تشکر رو دارم .تب

و اما از تغییر و تحولات گل پسر قند عسل :

تازگی ها میتونی بشینی پیپ پیپ هوررررررررررررااااااااااااااااا . ثقص2تازه یه چیز جالب تر اینکه وقتی میخوای بیفتی سعی میکنی با دستت تعادل خودت رو حفظ کنی و وقتی هم که موفق میشی یکی از اون خنده های دلبرانه ات رو تحویلم میدی.ذزد ای جاااااااااااااااااان دلم که اینقدر آقایی . امروز هم حسابی توی تر و تمیز کردن خونه کمک کردی آخه دیگه از صدای جارو برقی نترسیدی و فقط با تعجب بهش نگاه میکردی. 

آخه مگه تو دختری که اینقدر خودتو واسه ام لوس میکنی ؟ هی خودتو میچسبونی بهم و سرتو میذاری رو شونه ام (باباییت هم حسابی حسودیش میشهچشمک) . منم قند تو دلم آب میشه.

به اطلاع کلیه دوستان هم میرسونم که به خدا وقت نکردم عکس بگیرم وگرنه حتما واستون میذاشتم . انشاله تو مطالب بعدی جبران میکنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

دایی سعید
5 مرداد 91 23:20
چت شده بود؟! چرا هیشکی هیچ وقت به من هیچ خبری نمی‌ده؟ هان؟


چیز خاصی نبود داداشی جای نگرانی نداشت
زن عمو
6 مرداد 91 12:30
خاله مرضی
6 مرداد 91 17:59
الهی من قربونش بشک که اینقد خوب و خوش اخلاقه پسرمون. اره اصلا اذیت نکرد و پسر خوبی بوده تا مامانی از بیمارستان مرخص شده. فداااااااااااااااااش
مامان آریا
15 مرداد 91 11:05
سلام عزیزم ....ببخشید که دیر شد
خدا بد نده عزیزم چی شده بودی ؟؟؟؟؟
خدا رو شکر که حالت بهتره


سلام مرسی شکر خدا خوبم . ممنون از لطفتون