سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

آسمون زندگی مامانی و بابایی

آخرین پیشرفت های پسری

1391/5/17 10:35
نویسنده : مامان طلا
199 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم قلب

فدات بشم که روز به روز بزرگتر شدنت اینقدر محسوسه. اول از شیرین کاری دیروزت بگم ، دیروز برای اولین بار توی اتاقت تنها بودی . اومدم بهت سر بزنم که دیدم عججججججججججججججججججب !!!!!!!!!! دستت رو گرفته بودی به کشوی کمدت و روی پاهات ایستاده بودی!!!!!!!!!!!!! ذوق مرگ شدم پریدم دوربین بیارم اما تا رسیدم دیگه نشسته بودی. الهی مامانی فدات بشه .در

ذر 

تازگی ها یه کم که فعالیت میکنی و خسته میشی میای سرت رو میذاری روی پامو چند دقیقه ای خودتو واسم لوس میکنی. اونوقته کهدلم میخواد درسته قورتت بدم.

تو روروئکت که هستی مثل جوجه اردکها دنبالم میای . وقتی هم که سر میز میشینم میای کنارمو کلی غر میزنی که پس من چی؟ تذو اگه از غذای خودت بهت بدم محکم لباتو رو هم فشار میدی و گریه میکنی و من  ناچارا بهت نون میدم. مامانی واسه خوردن نباید اینقدر عجله کنی ، من نمیخوام بزرگ که شدی کلی مشکلات گوارشی واست پیش بیاد پس لطفا خودت همکاری کن. قهر

تو دل همه هم که بلدی خودتو چطوری جا کنی . ایندفعه با روروئکت کل خونه خاله رو فتح کردی و کلی هم خندیدی . واسه دایی سعید هم که نگو چقدر شیطونی کردی الفکر کنم ایندفعه زودتر بیاد پیشمون ( آخه دلش واست تنگ میشه).چشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

دایی سعید
17 مرداد 91 10:56
ما یه جوجه گم کردیم. شما جوجه‌ی ما رو ندیدین لطفاً؟ اگه دیدینش لطفاً انگشت کوچیکه‌تونو بدین بهش گاز بگیره.


این جوجه فعلا داره مغز منو گاز میگیره . فکر کنم سومین دندونش هم میخواد دربیاد
فرشته ی مهربون
17 مرداد 91 11:01
وای جیگرتو بخورم.. یعنی به این زودی میخوای واسمون راه بیفتی؟!!!


آره دیگه یهو میبینی خوابی یکی داره زنگ در رو میزنه . منم سپهر پاشو پاشو اومدم جهاز ببینم
خاله مرضی
17 مرداد 91 12:31
خاله ای ماشالله زود زود بزرگ میشی هاااااااااا بلا همینجوری خودتو تو دل همه جا کردی میام میخورمت هااا
مامان آریا
19 مرداد 91 11:08
نازی عزیزم خیلی زود بزرگ شدی گلم این مدل غذا خوردنو اریا هم بلده