آخرین پیشرفت های پسری
سلام عزیز دلم
فدات بشم که روز به روز بزرگتر شدنت اینقدر محسوسه. اول از شیرین کاری دیروزت بگم ، دیروز برای اولین بار توی اتاقت تنها بودی . اومدم بهت سر بزنم که دیدم عججججججججججججججججججب !!!!!!!!!! دستت رو گرفته بودی به کشوی کمدت و روی پاهات ایستاده بودی!!!!!!!!!!!!! ذوق مرگ شدم پریدم دوربین بیارم اما تا رسیدم دیگه نشسته بودی. الهی مامانی فدات بشه .
تازگی ها یه کم که فعالیت میکنی و خسته میشی میای سرت رو میذاری روی پامو چند دقیقه ای خودتو واسم لوس میکنی. اونوقته کهدلم میخواد درسته قورتت بدم.
تو روروئکت که هستی مثل جوجه اردکها دنبالم میای . وقتی هم که سر میز میشینم میای کنارمو کلی غر میزنی که پس من چی؟ و اگه از غذای خودت بهت بدم محکم لباتو رو هم فشار میدی و گریه میکنی و من ناچارا بهت نون میدم. مامانی واسه خوردن نباید اینقدر عجله کنی ، من نمیخوام بزرگ که شدی کلی مشکلات گوارشی واست پیش بیاد پس لطفا خودت همکاری کن.
تو دل همه هم که بلدی خودتو چطوری جا کنی . ایندفعه با روروئکت کل خونه خاله رو فتح کردی و کلی هم خندیدی . واسه دایی سعید هم که نگو چقدر شیطونی کردی فکر کنم ایندفعه زودتر بیاد پیشمون ( آخه دلش واست تنگ میشه).