جوجه من هشت ماهگیت مبارک
سلام الهی که من فدات بشم
جوجه کوچولوی من چقدر با بزرگتر شدنت روز به روز خودتو تو دلم جا میکنی!!!!!!!!!!!!!
از کارای بانمکت بگم این که تا چند دقیقه بازی میکنی برمیگردی میای سرتو میذاری روی پام . اگر هم که نشسته باشم دستتو میگیری به یقه ام و از من بالا میری و تا غلت نکنم ولم نمیکنی.
تا میام خمیازه بکشم زل میزنی تو چشمامو میخندی و من چند وقتیه تو حسرت یه خمیازه کاملم ، خوب جوجه تو میخندی منم خنده ام میگیره . تازه اگه وسط خمیازه با باباییت حرف بزنم که شروع میکنی به غش غش خندیدن و من هم مبهوت اینکه بدون چقدر قیافه ام مضحک میشه که تو اینطوری میخندی .
چند شب پیش بارون میومد با باباییت رفتیم ناژوان و کلی صفا کردیم . هوا عالی بود تو هم خیلی آروم بودی . چشم دوخته بودی به پرچم ها که توی باد حرکت میکردند . بعد هم کلی توی ماشین واسه من و بابایی حرف زدی و ما هم دلمون واست کلی ضعف رفت . آخه اینقدر دلبری میکنی نمیگی منو دیوونه خودت میکنی .
عاششششششششششششقتم هشت ماهگیت مبارک.