سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

آسمون زندگی مامانی و بابایی

طلای من

1392/6/7 19:34
نویسنده : مامان طلا
135 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قربونت برم من پسر مهربونمماچ

تازگی اینقدر با لبای خوشگلت غرق بوسه ام میکنی که واست ضعف میکنم و میخوام یه لقمه ی چپت کنم.بغلماچقلب

جوجه من حدودا یک ماهی میشه که دیگه شیر مادر رو نمیخوری البته شیر پاستوریزه هم نمیخوریناراحت مامانی من خیلی نگرانتم . چند وقت پیش که بردمت چکاپ آقای دکتر گفت توی دوماهه اخیر فقط صد گرم وزن گرفتی . البته غذا خوب میخوری ها ولی ماشالا از بس ورجه وورجه میکنی همش آب میشه .من جدا نگرانم ونمیدونم واسه ت چیکار کنم گریه دکتر واست یه شربت زینک نوشته که لب نمیزنی و اون اوایل با هزار مکافات بهت میدادم اما از بس اذیت میشی و اذیت میکنی بیخیالش شدم . نگران

پسر قشنگم روز شنبه میخوام واست دنبال مهد کودک بگردم تا انشاله یک روز در میان بسپارمت مهد تا هم تو یه کم سرگرم باشی هم من بتونم به یه سری از کارام برسم. لبخندفقط یه کم دچار عذاب وجدانم . راستش رو بخوای روحیه ام خیلی بد شده . تو این یک سال و نیمی که شما اومدی پیشمون بابایی خیلی سرش شلوغ شده و من و تو خیلی تو خونه تنهاییم. امیدوارم توی مهد بهت خوش بگذره . هر چند میدونم خیلی اجتماعی هستی اما یه کم دلهره دارم.نگران 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

دایی سعید
8 شهریور 92 11:24
رأی من منفیه. زوده به نظرم.


دایی خودمم چندان راغب نیستم فعلا دارم توی شرایط بد و بدتر بد رو انتخاب میکنم. اگه ببینم آسیب میبینه نمیذارم بره یک ماه امتحان میکنیم!
زن عمو
8 شهریور 92 18:58
عزیزم شربت زینک واسه افزایش اشتهاس اگه میتونی بهش بده ایشالا وزن گیریش هم بهتر میشه.مامان جونی روزای اول توی مهد حتما پیشش بمون تا بچمون عادت کنه و بهش خوش بگذره


والا پس شربتش که برنیومدم امیدوارم مهد واسش خوب باشه
خاله مرضی
17 شهریور 92 8:11
جوجه طلای من آخه واسه چی هیچی نمی خوری خاله جون. فکر کنم می خوای یه دفه بزرگ شی و همممون رو متعجب کنی آره خاله ای؟
مامانی منم موافق مهد نیستم ببین الان اول فصل سرماست خدای نکرده جوجه مو هذر روز مریض میشه ها!!! تازه یبح زود تو یرما باید ببریش مهد. تو که صبر کردب بذار از اول تابستون سال دیگه بزارش که مهدکودک ها خلوت باشن و به بچمون بیشتر برسن. البته بازم خودت بهتر میدونی.


بابا به خدا من نمیخوام از روی خودخواهی واسه مهدکودک تصمیم بگیرم .فقط فکر میکنم با شرایط فعلی واسه اینکه مادر مهربونتر و همسر صبورتری باشم باید یه تغییری تو روند زندگیم ایجاد کنم. تازه اگه مشکلی پیش اومد دیگه نمیبرمش!
خاله مرضی
18 شهریور 92 9:16
خوب باشه. حالا چرا میزنی؟؟؟؟


نمی زنم فقط نگرانم