سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

آسمون زندگی مامانی و بابایی

چند قدمی راه رفتن

1391/7/29 16:37
نویسنده : مامان طلا
141 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم سلام

موش موشکم حسابی بلا شدی . شیرین شدی ! دلبر شدی ! خلاصه که قربون دست و پای بلوریت برم من. نیشخندماچبغل

عزیز دلم دیگه کم کم میخوای راه بیافتی البته باید در اصل بگم میخوای بدوی!!!!! به ثانیه های روی پا وایسادنت روز به روز اضافه میشه تازه درحین وایسادن نی نای نای هم میکنی و کلی ذوق میکنی. چند قدمی هم راه میری و میافتی. فدات بشم شیطونکم.ماچ

درضمن بسیار باهوش شدی . وقتی موبایلو دستم میبینی شیرجه میزنی روش . اگه صفحه ش رو خاموش کنم چنان دادی سرم میزنی و گریه ای سر میدی که بیا و ببین.ذد

رفیق فابریک فاطمه جونی شدی و وقتی اون هست دیگه منو هم تحویل نمیگیری. جتی یادت میره بیای شیر بخوری! متفکر

عاشق وقتی هم که رو نمیدی و با دهن بسته میخندی و اون لبای کوچولوتو چنان روهم فشار میدی که یهو من پر رو نشم . نیشخندخیلی زرنگی هااااا! مژهعینک 

هنوز نتونستم با دوربین عکس وایسادنت رو شکار کنم . به محض انجام این پروژه عکسای جدیدتو واست میزارم . عاشقتم جوجوی من ذردئ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

دایی سعید
29 مهر 91 18:46
دلم آب شد خب (
خاله مرضی
2 آبان 91 10:23
سلام جوجوی خوردنی. چند وقت بود اینترنت نداشتم سر بزنم وبلاگت. الهی من فدات شم که بلد شدی نی نای نای می کنی. تازه خاله مرضی رو هم کلی تحویل میگیری پیش بقیه خاله میگم زود راه نیفتی بهتر نیس!!!! آخه با این عجله میخوای بری کجا!!!!!!!!!

خاله جوون ارادت مندیم . بذار راه بیفتم اینقدر کار نکرده دارم . حالا حالا ها باید مامانمو حرص بدم



مامان آریا
6 آبان 91 0:39
الان منظورت چیه میگی دست و پای بولوریت
مامانی واسه پسر خوشکلمون از مثالهای بهتری استفاده کنید سووووسک اخه
الهی قربون راه رفتنات جوجه ی خوشمزه ی من


ها ها ها آخه هر موقع قربون صدقخه اش میرم یاد خاله سوسکه می افتم





رادین
10 آبان 91 17:34
سپهر جونم راه رفتنت مبارک عزیزم


مرسی عزیزم