چند قدمی راه رفتن
عزیز دلم سلام
موش موشکم حسابی بلا شدی . شیرین شدی ! دلبر شدی ! خلاصه که قربون دست و پای بلوریت برم من.
عزیز دلم دیگه کم کم میخوای راه بیافتی البته باید در اصل بگم میخوای بدوی!!!!! به ثانیه های روی پا وایسادنت روز به روز اضافه میشه تازه درحین وایسادن نی نای نای هم میکنی و کلی ذوق میکنی. چند قدمی هم راه میری و میافتی. فدات بشم شیطونکم.
درضمن بسیار باهوش شدی . وقتی موبایلو دستم میبینی شیرجه میزنی روش . اگه صفحه ش رو خاموش کنم چنان دادی سرم میزنی و گریه ای سر میدی که بیا و ببین.
رفیق فابریک فاطمه جونی شدی و وقتی اون هست دیگه منو هم تحویل نمیگیری. جتی یادت میره بیای شیر بخوری!
عاشق وقتی هم که رو نمیدی و با دهن بسته میخندی و اون لبای کوچولوتو چنان روهم فشار میدی که یهو من پر رو نشم . خیلی زرنگی هااااا!
هنوز نتونستم با دوربین عکس وایسادنت رو شکار کنم . به محض انجام این پروژه عکسای جدیدتو واست میزارم . عاشقتم جوجوی من