سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

آسمون زندگی مامانی و بابایی

اولین مسافرت رسمی سپهر جان

سلام جیگر طلا امروز بالاخره فرصت کردم اولین سفرنامه ات رو واست بنویسم . از بس که شیطونی میکنی جرات نمیکنم تا بیداری بیام سراغ کامپیوتر. جوجه من ،جمعه گذشته من و شما و بابایی به همراه خاله زری عازم کیش شدیم . اولین شیطنتت تو فرودگاه اصفهان منجر به بریدگی لب پایینت شد . آخه اصرار ، اصرار که باید روی لبه های بلند پشت شیشه بشینی. تو هواپیما هم نیم ساعت اول نشستی اما نیم ساعت دوم کلافه شدی بقیه مسافران رو هم با گریه هات کلافه کردی. و اما قسمت شیرینش لب دریا بود که جنابعالی یه دل سیر از آب بازی در اوردی و کلی ذوق کردی. جوجه من صبح ها خیلی عالی بودی اما بعداز ظهرها نمیدونم چرا اینقدر نق میزدی؟ شاید مال دندونات بود آخه آسیاب های پایی...
7 ارديبهشت 1392

سپهر جان بزرگتر میشود

سلام عشقم فدات بشم من الهی که روز به روز شیطونتر و بانمک تر میشی! امروز بالاخره فرصت کردم بیام و وبتو آپ کنم. جوجه من وقتایی که محکم بهم میچسبی و بی وقفه بوس میکنی کل وجومو مملو از عشق میکنی . یه وقتایی هم حتما باید بوس لب بدی و من هر چی صورتمو میتابونم فایده نداره و به هر صورتی باید از آب دهنت تناول کنم آخه این چه وضعیه حالم بهم خورد! عاشقتم دیگه رفتی تو کار حرف زدن دو کلمه ای . هر چیز درداری رو میاری میدی و میگی مامان باز ! عاشق زیتونی . چند وقت پیش بابایی رفته بود سر سخچال جنابعالی اومدی منو کشون کشون میبری دم یخچالو میگی مامان باز ! با تعجب درو باز کردم میبینم قدتو به زحمت میرسونی به شیشه زیتون و میگی به به به ! ...
27 فروردين 1392

سال نو مبارک پسر گلم

سلام عشقم          عیدت مبارک ، امسال عیدمون حال و هواش با سالهای دیگه فرق میکرد . آخه یه جوجوی شیطون و خواستنی داشتیم که قلبمون رو مملو از عشق کرده. جوجه من این مدت حسابی بهت خوش گذشته . چند روزی هست که بابایی سرکار نرفته و تو صبحا با دیدنش شروع به بابایی بابایی گفتن میکنی و خوشحالی که تنها نیستی. از احوالات این مدتت بگم که حسابی شیطون شدی . شب چهار شنبه سوری کلی ذوق کرده بودی از بغل دایی محمدت بغل هیچ کس نمیرفتی . آخه با دایی از روی آتیش میپریدی و قاه قاه میخندیدی . هر کس هم به زور میگرفتت اینقدر آتیشو بهش نشون میدادی که مجبور میشدن از روش بپرند . خنده های تو اون ش...
14 فروردين 1392

سپهر 92

عزیز دلم اولین عکسای سال 92 رو واست میذارم . فقط قبلش از همکاریت تو روز سیزده بدر کمال تشکر رو دارم . گل بودی مامانی قربونت برم الهی هم به تو خوش گذشت هم به من و باباییت ! بذار اول از سفره هفت سین امسالمون شروع کنم بعد میریم سراغ بقیه عکسا توی ادامه مطلب :   ...
14 فروردين 1392

قربون بوسه هات برم جوجه قشنگم

سلام شیرین عسلم  گل پسرم این روزا خیلی شیرین و خواستنی شدی . تازگی یاد گرفتی دستاتو محکم دور گردنم میپیچی و محکم بغل میکنی. چه حس لذت بخشی به آدم دست میده . بعدش هم اگه رو مودش باشی لبای خوشگلت رو روی گونه هام میذاری که یعنی داری بوس میکنی (هرچند باید حواسمو جمع کنم یه وقت گاز نگیری ). جوجه من این کارت همه سختی ها و غصه های آدمو یک مرتبه محو میکنه. دیروز با بابایی داشتیم خونه تکونی میکردیم و برخلاف بقیه ی جمعه ها تا شب خونه بودیم . بعداز ظهرش که بیدار شدی به بابایی گفتی دددددددر!!! آخ که من قربون اون صدای ظریفت برم تا رفتیم خونه مادرجوون کلی ذوق کردی و کلی با مسیح بازی کردی . جوجه اینقدر بلند و از ته دل م...
20 اسفند 1391

بدون عنوان

سلام عزیز دلم داشتم نی نی سایت رو میخوندم یاد اون روزهایی افتادم که هر هفته رو با عشق خوندن بارداری هفته به هفته طی میکردم . چقدر زود گذشت ، یادش بخیر ! عزیز دلم روز به روز بزرگ شدنت محسوس تر میشه. هم کلمات بیشتری رو ادا میکنی و هم کارای جدیدتر! یکی از کارات روشن و خاموش کردن کلید و پریز هاست .جالب اینجاست که روشن میکنی ولی میگی رففففففففت! سپهر و سیب رو دیگه راحت میگی (البته میگی شیب ،شپه ) . گوشی تلفن و موبایلو برمیداری و میگی ال وقتی هم که میخوایم نماز بخونیم باز میگی ال ( منظورت الله اکبره) و سجده هم میکنی . قایم میشی و میگی د (یعنی دکی). وقتی میبرمت توی اتاق خواب بخوابونمت به عکس منو باباییت نگاه میکنی و چو...
1 اسفند 1391

تازه های سپهر

سلام فدات بشم الهی  ببخشید گلم که یه مدت طولانی نشد بیام وبلاگت رو آپدیت کنم . این مدت سرمون حسابی شلوغ بود. دختر عموی من از تهران اومده بود که تو طبق معمول کلی خودت رو تو دلشون جا کردی. کلی هم ازت عکس گرفتن . حدود یه هفته ای حسابی دورت شلوغ بود . فکر میکردم امروز که تنها میشی حسابی نق میزنی ، اما دیدم آقا تر از این حرفایی گل پسرم قربونت برم که هر روز باهوش تر و باهوش تر میشی! امروز زنگ آیفون رو زدند که جنابعالی مثل همیشه با ذوق دویدی سمت آیفون و با اشاره از من خواستی که بغلت کنم بعدش هم که رو به در نگاه میکردی ببینی کی از در میاد تو! از کلماتی که یاد گرفتی بگم : صدای کلاغ و ببعی و پیشیه و هاپوو بابایی رو به وضو...
23 بهمن 1391

قهر کردنت هم شیرینه

سلام قربونت برم من شیطون بلای ناز نازی           آخه کی به تو میگه اینقدر شیرین بشی ؟ آخرش یه روز درسته قورتت میدم بری همونجایی که بودی. دیروز یادم نیست چی رو ازت گرفتم که قهر کردی و لب ورچیدی ، چنان پشت چشمی هم نازک کردی که بیا و ببین . آخه نمیگی من ضعف میکنم با اینکارات. اصلا از این به بعد هر چی تو دستت بود میگیرم تا تو هی قهر کنی و منم ضعف . از این موضوع که بگذریم دیروز مادرجونی بهت گفت سپهر تلویزیونو روشن کن تو هم هر دو تا کنترل و برداشتی و به سمت تلویزیون گرفتی و دکمه هاشو فشار دادی و البته موفق شدی. آفرین جوجه ! یع یع کردن هم یاد گرفتی . هر چیزی که میخوای با اون انگشت ظ...
2 بهمن 1391

نیست ، سیب ، هاپ

سلام مموشکم ! قربونت برم الهی که روز به روز در حال پیشرفتی! چند روز پیش اومدم بهت سیب بدم پشت سرم راه میرفتی و سیب سیب میکردی . صدای هاپو رو هم یاد گرفتی و میگی هاپ ،هاپ . وقتی یه چیزی رو ازت قایم میکنم میگی رفت ،نیست! امروز برای اولین بار گذاشتمت خوته خاله مزضی و حودم رفتم استخر . تا رفتم بیرون به در نگاه کردی و به خاله گفتی رفت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!  خلاصه که تا من نبودم پسر آقایی بودی ، و به خاله حسابی فاز دادی اما تا برگشتم و چشمت به من افتاد کلی شیطوتی کردی . قربونت برم من الهی .همین که با من اینقدر همکاری کزدی کلی ممنون. عاااااااااااااااااااااشقتم  جوجه خواستنی من! ...
19 دی 1391